آموزگار مهربانیRSEP
جمعه یعنی ...
جمعه یعنی یک بغــــل دلواپسی
جمـــعه یعنی گــــریه*های بی*کسی
جمعه یعنی روح سبـــز انتـــظار
جمعه یعنی لحــــظه*های بی*قــرار
بـی*قـــــرار بی*قـــــراری*های آب
جمــعه یعنی انتــــــــظار آفــــتاب
جمعه یعنی ندبه*ای در هجر دوست
جمعه خود ندبه*گر دیــدار اوست!
جمعه یعنی یک کـــــویر بی*قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتــــظار قطـــــره باران عشــق
تا فروشوید غم هجــران عشــــق
جمعه یعنی بغــض بی*رنگ غـزل
هـــق هــق بارانی چنــگ غـــزل
زخمه*ای از جنس غم بر تار دل
تا فرو شویَد غـــــم هجــــران دل
جمعه یعنی روح سبــز انتـــظار
جمعه یعنی انتـــــــظار آفــــــتاب
.
دل تــنگــيِ امـروز را
به جمعه هایی که نبودی
اضافه کن ...
و من تمامش را از زندگی ام
کم می کنم!
نویسنده : سپهری
نظرات شما عزیزان:
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
ابوسعید ابوالخیر
پاسخ: بی نهایت ممنون ...
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
ابوسعید ابوالخیر
پاسخ: بی نهایت ممنون ...
مصطفی محدثی خراسانی
ماييم و غمي دوباره در چشمانت
شبهاي پر از ستاره در چشمانت
بايد بچشد عذاب زيبايي را
چشمي كه كند نظاره در چشمانت
پاسخ: بسیار عالیست مرسی ...
ماييم و غمي دوباره در چشمانت
شبهاي پر از ستاره در چشمانت
بايد بچشد عذاب زيبايي را
چشمي كه كند نظاره در چشمانت
پاسخ: بسیار عالیست مرسی ...
مصطفی محدثی خراسانی
ماييم و غمي دوباره در چشمانت
شبهاي پر از ستاره در چشمانت
بايد بچشد عذاب زيبايي را
چشمي كه كند نظاره در چشمانت
پاسخ: زنده باشی ...
ماييم و غمي دوباره در چشمانت
شبهاي پر از ستاره در چشمانت
بايد بچشد عذاب زيبايي را
چشمي كه كند نظاره در چشمانت
پاسخ: زنده باشی ...
سلام
ما در این دنیا:
نمی توانیم کارهای بزرگ انجام دهیم،
بلکه می توانیم کارهای کوچک را
با عشق های بزرگ انجام دهیم
پاسخ:
سپاسگزارم ...
پاسخ:
ممنون ...
پاسخ:
ما در این دنیا:
نمی توانیم کارهای بزرگ انجام دهیم،
بلکه می توانیم کارهای کوچک را
با عشق های بزرگ انجام دهیم
پاسخ:
سپاسگزارم ...
پاسخ:
ممنون ...
پاسخ:
سلام وتبریک تبدیل شدن به سایت موفق باشی آموزگارمهربانی.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ: شمام سربلند باشید ...
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ: شمام سربلند باشید ...
نشسته ام که بهاری به این خزان بدهی
به غصه های دل من خودی نشان بدهی
دلیل غیبت تو اشتباه های من است
چقدر جای من آقا تو امتحان بدهی؟
چقدر مانده زمان تا زمان آن برسد
که ما شکسته دلان را دوباره جان بدهی
وضو گرفته ام از اشک چشم و منتظرم
خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی....
پاسخ: تشکر...
به غصه های دل من خودی نشان بدهی
دلیل غیبت تو اشتباه های من است
چقدر جای من آقا تو امتحان بدهی؟
چقدر مانده زمان تا زمان آن برسد
که ما شکسته دلان را دوباره جان بدهی
وضو گرفته ام از اشک چشم و منتظرم
خودت بیایی و در کربلا اذان بدهی....
پاسخ: تشکر...
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست فردوسی
پاسخ: سپاس ...
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست فردوسی
پاسخ: سپاس ...
سلام بزرگوار لینک شما اصلاح شد
التماس دعا
.gif)
التماس دعا
.gif)
نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392| 8 نظر |
ساعت
16:6 توسط سپهری